loading...
هستان
ستاره بازدید : 273 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (2)
ستاره بازدید : 239 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (1)

یك روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان !لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟ پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی .

من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم.http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/59.gif. مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه. کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه وهیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی.http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/Laie_21.gif.داداش کوچیکت هم که دو سالش هست،نسل آینده است .http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/connie_rockingbaby.gifامیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردابتونی در این مورد بیشتر فکر کنی.

پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادر کوچیکش http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/329.gifو می بینه زیرشرو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شهhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_eek.gif. می ره تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدارکنه، می بینه باباش توی تخت کلفتشون خوابیده .....http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_mrgreen.gifhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_twisted.gif؟؟؟؟ میره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه. فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیه؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چیه: سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، درحالی که جامعه به خواب عمیقی فرورفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه نسل آینده داره توی گ.. دست و پا میزنهhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/Connie_tapping.gif
موضوع انشا:سیاست چیست؟
]]>
ستاره بازدید : 187 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

توي يک کلاس خلوت --------------------- دو تا دانشجو اسيرن
دو تا بد شانس، دو تا تنها ---------------- يکيشون تو يکيشون من
قلب استاد مثل سنگه -------------------- سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بي صدايي ----------------------- به لباي خستۀ ما
چشم استاد شده خيره ------------------ مراقب آخرِ گيره
ناز از ترس نگاشون ----------------------- کم کَمَک داره ميميره
نميتونيم که بجنبيم--------------------- پيش اين استاد کافر
10 گرفتن من و تو ------------------------- قصه هست قصّۀ آخر
هميشه فاصله بوده ----------------------- بين برگاي من و تو
با همين تلخي گذشته ------------------- امتحاناي من و تو
راه دوري بين ما نيس --------------------- اما باز اينم زياده
تنها اميد من و تو ------------------------- اين مراقب جواده
کاش ميشد برگه عوض کرد ------------- کاش ميشد تقلّبي کرد
کاش ميشد از جايي ديد زد ------------- روي برگ خود کپي کرد
ما بايد با هم بشينيم --------------------- اگه ميخوايم که نيفتيم
واسه ما جدايي مرگه --------------------- تا جدا بشيم ميافتيم
کاشکي جاهامون عوض بشه ------------ من و تو با هم بشينيم
توي يک فرصت ويژه ----------------------- برگاي همو ببينيم
شايد اونجا واسۀ ما ---------------------- ديگه گير بازار نباشه
خيلي خوبه اگه با ما ---------------------- جاسوس و رادار نباشه
اينجاي شعر که رسيدم ------------------ از نوشتن دست کشيدم
سرمو بالا اُوردم --------------------------- يهو مراقبو ديدم
بجاي حلِ مسائل ------------------------- اين اراجيفو نوشتي
راستي خوي شد که به سرعت ---------- از توي خواب پريدم
چونکه از ترس مراقب --------------------- خودمو قهوهاي ديدم
کاش ميشد حتي توي خواب ----------- من و تو يک 10 بگيريم
اون وقت از خوشحالي محض ------------- تو آغوش هم بميريم
توي يک کلاس خلوت...
]]>
ستاره بازدید : 106 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت .
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت " می اید ، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد. "
و سر انجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست .
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :
" با من بگو از انچه سنگینی سینه توست ." گنجشك گفت " لانه كوچكی داشتم ، ارامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود ؟ ...... و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. انگاه تو از كمین مار پر گشودی. "
گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی."
اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد.


الان احساساتم فوران كردhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/168.gif شما هم نظر بدين http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_cry.gif
عشق خدا به خلق خود.....
]]>
ستاره بازدید : 109 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

زمانی میرسد که تنها یک چیز میتوانی بگویی:نمی توانم... و تو واقعا نمی توانی نه اینکه نخواهی یا سستی کنی،نتوانستن در ذات انسان است همانطور که به طرز شگفتی توانستن... در این لحظات به ظاهر تسلیم شدن بهترین کار است اما از درون بیندیش تو میتوانی بگویی نمیتوانم اما حق تسلیم شدن نداری در درونت دریچه ی دیگری باز کن به روی یک دنیای دیگر،به یاد داشته باش در این دنیا قرار نیست همه چیز بخاطر تو تغییر کند رویا بردازی نکن اینها شعار نیستند،آرام باش، عمیق باش حتی اگر نیستی ادای آنرا در آور نه اینکه طوطی شوی اما به این تلقین کن که میتوانی آرامش داشته باشی و عمیق باشه اینها شعار نیستند توکل کن،به نیرویی که در لحظات خطیر یاری ات میکند توکل کن و توکل کردن نسبی ست قلبت باید مطمئن باشد اگر چه ذهنت به تردید افتد ذهنت مغشوش خطاهاست به حال خود واگذارش اما در عین حال مراقب باش غفلت نکن تا نیرومند شود،تردیدش نیرومند شود...
زمانی میرسد که میبینی خیلی چیزها را نابود کرده ای در برابر کائنات احساس حقارت میکنی گر چه هنوز در ظاهر مغرور،افسرده میشوی،عصبی میشوی، به این و آن میاویزی اما بگذار خیالت را راحت کنم هیچکدام به درد تو نمیخورند چرا که تائیدشان به دردت نمیخورد...
سعی کن در بیله ی خود فرو روی امید داشته باش که بروانه شوی و میشوی چون میتوانی،زندگی به آخر نرسیده،جاریست، باور کن زندگی ازآن توست نه تو ازآن زندگی. زندگی بدون تو متوقف نمیشود،غمگین نمیشود ادا در نیاور،نفس بکش،بگذار خستگی هایت غرو بریزد گریه کن سبک شو هر کاری کن تا سبک شوی بجز خطا و خطا آن چیزیست که شاید در ظاهر سبکت کن امادر واقع بار دیگریست بر دوشت...عمیق باش فریب تو باهوشی این را نمیگویم تا به تو انگیزه دهم و اگر بگویم هم ایرادی نیست که به یک هم نوع باهوشم انگیزه دهم تو در فطرت با هوشی...
اگر در عشق زمینی ات شکست خوردی بی آلایش باش تنهایی بهترین درمان است سع کن خودت خودت را در مان کنی گر چه دوست های خوب هم یاری گرند اما مواقعی هست که هیچکس جز او نمیفهمدش خود را به آغوش ابرها بسبار،به آسمان،به دریا همه از آن اویند حتی کسی که برایت عزیز بود...اوست عزیزترین،گمان میکنی صدایت را نمیشنود بیشتر بخوانش خواندنت را دوست دارد بالاخره میاید نا امید نباش...

نظر فراموش نشه،ممنون
روایت یک نصیحت
]]>
ستاره بازدید : 114 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

پنج آدم خوار به عنوان برنامه نويس در يک شرکت رايانه اي استخدام شدند. هنگام مراسم معارفه و خوش آمدگويي ، رييس شرکت به گروه آدم خواران گفت: « از اين پس ، شما همه جزو تيم ما هستيد. اينجا مي توانيد حقوق خوبي بگيريد و در غذاخوري شرکت هر مقدار غذا ، از هر نوع ، گوشتي و غير گوشتي که دوست داريد بخوريد. بنابراين خواهش مي کنم فکر خوردن کارکنان ما را از سر خود بيرون کنيد!»
آدم خوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاري نداشته باشند.
چهار هفته بعد ، رييس شرکت به آن ها سر زد و گفت: « شما خيلي سخت کار مي کنيد و به همه ي تعهدات خود پايبند هستيد. من از همه ي شما راضي هستم ، ولي يکي از برنامه نويس هاي ما ناپديد شده است. آيا کسي از شما مي داند که چه اتفاقي براي او افتاده است؟»
آدم خوارها اظهار بي اطلاعي کردند.
بعد از اينکه رييس شرکت رفت ، مدير آدم خوارها از بقيه پرسيد: « کدام يک از شما نادان ها اين برنامه نويس را خورده ايد؟ ما چنين قراري نداشتيم.»
يکي از آدم خوارها با ترديد دستش را بالا آورد.
مدير آدم خوارها گفت: «اي احمق ! چرا اين کار را کردي؟! ما در اين چهار هفته مديران کل و مديران ارشد پروژه ها را خورديم و هيچ کس چيزي نفهميد. حالا تو آن برنامه نويس را خوردي و رييس متوجه شد. لطفاً از اين به بعد ، افرادي را که کار مي کنند نخوريد.» http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_mrgreen.gifhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_exclaim.gif

نظر بده عزيزم http://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_biggrin.gifاگه نظر نده الهي شب آدم خوارها بيان سراغتhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_razz.gif
يه درس بزرگ!
]]>
ستاره بازدید : 117 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

در واقع من در مورد یک ماهی دکتر صحبت نمیکنم بلکه در مورد هزار تای آنها که بیماریهای جدی پوستی مانند پسوریازیس را درمان میکنند.
گارا روفا اوبتوسا (Garra Rufa Obtusa) ماهی خاصی است که در شمال و قسمت مرکزی خاور میانه کشف شد. در کشور هایی مانند ترکیه مردم آنها را به صورت مصنوعی در حوضچه های بزرگ پرورش میدهندو برای درمان امراض شدید پوستی خود از آنها استفاده میکنند.
این ماهی کوچک در آب با درجه حرارت 43 درجه سلیسیوس زنده میمانند و دوست دارند از بافت مرده تغذیه کنند. وقتی که بیمار عضو بیمار خود را در آب فرو میکند ماهی ها شروع میکنند به جویدن اون منطقه. http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-7/doctor-Fish.jpgدرمان کامل توسط این گونه ماهی دیده شده است. آب معدنی نیز به درمان همزمان کمک میکند. هزارن بیمار برای درمان توسط این ددرکتر ماهی ها به کشور هایی مانند ترکیه و کانگال سفر میکنند و 21 روز، روزی 4 ساعت زنده زنده توسط این ماهی خورده میشوند.
این دکتر ماهیها الآن بسیار معروف شده اند و شما میتوانید آنها را در کشور هایی مانند ژاپن و مالزی یا چین پیدا کنید. و میبینید که این ماهی های کوچک خیلی سالم تر از درمان با مواد شیمیایی است.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-7/doctor-Fish4.jpg
ماهی‌هایی که دکتر هستند و شما را درمان می‌کنند!! (+عکس)
]]>
ستاره بازدید : 94 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

24دانشجوی دانشگاه کامرینو و دانشگاه مجازی "بیک امگا" این خودروی کم مصرف را که KoCo2 نام دارد طراحی کرده اند.
این خودرو سه چرخ بوده و 30 کیلوگرم وزن دارد. بازده ایرودینامیک آن بسیار بالا است و از مواد سازگارپذیر زیستی ساخته شده است. http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-8/mashin14.10.jpg
KoCo2 قرار است در بیست و پنجمین دوره رقابتهای Shell Eco Marathon شرکت کند. این خودروی مسابقه می تواند با صرف تنها یک لیتر بنزین هزار کیلومتر مسیر مسابقه را طی کند.Shell Eco Marathon رقابت آموزشی بسیار مهمی است که شرکت "شل" در اروپا، آمریکا و آسیا سازماندهی آن را بر عهده دارد. هدف از برگزاری این مسابقات توسعه نوآوری در عرصه تولید و طراحی خودروهای سازگار پذیر زیستی است.
مهندسان جوان شرکت کننده در این مارتن باید وسیله نقلیه ای را طراحی، ساخته و هدایت کنند که مصرف سوخت آن تا حد امکان پایین باشد.
بهترین رکوردی که تاکنون در این رقابتها به دست آمده متعلق به خودرویی است که در سال 2005 توانست با مصرف یک لیتر بنزین سه هزار و 836 کیلومتر را طی کند.

خودروی کم مصرف
براساس گزارش نانوپرس، KoCo2 یک خودروی سه چرخ تک سرنشین است که بدنه آن از فیبرهای کربنی تقویت شده با ماده سازگار زیستی "لانه زنبور" ساخته شده است. طراحی این بدنه موجب افزایش بازده ایرودینامیک بدنه می شود.
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-8/mashin2.140.10.jpg
شاسی این خودرو به شکل لوله ای و تخته ای از ورقه های آلومینیوم ساخته شده است. این شکل خاص شاسی حداکثر ایمنی را برای راننده تضیمن می کند.
این دانشجویان خلاق با استفاده از نرم افزار CAD/CAM و شبیه سازیهای مجازی توانستند بدون نیاز به ساخت نمونه آزمایشی خودرو ایرودینامیک و دینامیک آن را محاسبه کنند.
قرار است کمیسیون "شل" در 15 ژانویه این پروژه را تائید کند و سپس این تیم ساخت KoCo2 و اولین آزمایشات واقعی آن را آغاز خواهند کرد.
خودرویی که با مصرف یک لیتر بنزین هزار کیلومتر حرکت می‌کند!
]]>
ستاره بازدید : 119 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

[url=http://pixdaus.com/single.php?id=22790:fpbu3mou]http://media1.smashingmagazine.com/images/pictures-photos/photos-37.jpg[/url:fpbu3mou]
اخه پیشی فدات شم ببین چطور به ماهیه نگا میکنهhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_lol.gifhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_lol.gifhttp://www.98ia.com/modules/Forums/images/smiles/icon_lol.gif
نگاه پیشی چه مظلومه!!!
]]>
ستاره بازدید : 85 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

از یکی دو سال پیش تا به حال که عطر فروشیها از جرگه فروشگاههای کمیاب خارج شده و به صورت قارچ گونه در سطح شهر رشد کردهاند در همه نقاط پرتردد شهر میتوانی فروشندگان این کالای آرایشی را ببینید.

به نوشته «جمهوری» به نقل از جهان، این روزها به هر نقطه پرتردد شهر از جمله میادین و ایستگاههای مترو و ... که سر میزنیم دائما با این فروشندگان عطر مواجه میشویم و افرادی را میبینیم که با دعوت مردم به تست عطر کار تبلیغات این فروشگاهها را انجام میدهند.

در اینکه تبلیغات مناسب و بازاریابی مهم ترین عامل موفقیت در فروشندگی محسوب میشود شکی نیست اما نکته قابل تامل در مورد فروشگاههای عطر استفاده از زنان جوان و زیبا با ظاهری کاملا آراسته برای دعوت مردم در تست کردن عطرهاست.

این زنان و دختران که معمولا در گروههای سنی 20 تا 26 سال هستند با ظاهری نامناسب در مترو و خیابانهای پرتردد تهران به پخش کردن اشانتیونهای عطر مبادرت میکنند.

یکی از این فروشندگان جوان که دستمزد ماهیانه خود را 80 هزار تومان عنوان کرده است، گفت: با اینکه یک سال با مدرک کاردانی کامپیوتر از دانشگاه علمی کاربردی به دنبال کار گشتم، اما موفق نشدم کار مناسبی پیدا کنم؛ به همین دلیل به عطرفروشی یکی از آشنایان آمدم و الان دو ماه است که این کار را انجام میدهم.
او ادامه داد: اوایل از اینکه از مغازه خارج شوم و در پیاده روی به مردم اشانتیون عطر بدهم خجالت میکشیدم اما الان برایم عادی شده است!

او در پاسخ به سوال خبرنگار ما مبنی بر اینکه آیا از شغلش راضی است یا خیر گفت : بابت مدرک کاردانی که گرفتم هزینه زیادی بر دوش خانواده ام تحمیل شد میخواهم با کار کردن قسمتی از آن را جبران کنم از کاری که دارم راضی نیستم اما چارهای ندارم!

هر چند استفاده از زنان جوان برای فروشندگی انواع و اقسام کالاها موضوعی است که به دلیل افزایش روبه رشد آن دیگر موجب تحیر و تعجب کسی نمیشود اما جای تاسف است که اغلب این فروشندگان دختران جوان و تحصیلکردهای هستند که به دلیل بی توجهی مسئولان در اشتغالزایی آنها به چنین شغلهایی روی آوردهاند.
عطرفروشی شغل جدید دختران تحصیل‌کرده!
]]>

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 250
  • کل نظرات : 90
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 93
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 183
  • بازدید سال : 819
  • بازدید کلی : 221,541
  • کدهای اختصاصی
    دانلود نرم افزار کامپیوتر سفارش پاپ آپ بندری جدید